Thursday, November 5, 2009

برادر انتظامی‌، تو را چه شده است؟

برادر انتظامی‌، چگونه دلت میاید؟ چگونه میتوانی‌ با وقاحت در چشم مردمان هم وطنت نگاه کنی‌ و آنان را با ضربهٔ باتومت بدرقه کنی‌؟

چگونه میتوانی‌ دست بر آ‌ن‌ مادری بلند کنی‌ که هرچه کرده برای سرفرازی میهنش انجام داده، مگر بهشت زیر پای مادران نیست؟ چگونه میتوانی بر بهشتیان دست بلند کنی؟

چگونه میتوانی‌ نظاره‌گر باشی‌ که هموطنانت، خواهران و برادرانت، همسیگان و آشنایانت بر خاک میغلتند؟

مگر این شما نبودید که جلو تجاوز کشور بیگانه را گرفتید؟ مگر این شما نبودید که مقابل بعثی‌‌ها ایستادید تا مباد خراشی بر تن هموطنانتان ایجاد کنند؟

مگر این شما نبودید که با جان و دل از همین مردم دفاع کردید؟ حال شما را چه شده است که اینگونه به گذشتهٔ خود پشت کردید؟

آیا اکنون در نظر مردمان شما تفاوتی‌ با آ‌ن‌ متجاوزین عراقی‌ دارید؟

زمانی‌ شما نماد آرامش بودید، مردم با دیدن شما یقین میداشتند که دست هیچ متجاوزی بهشان نمیرسد، چرا باید اینک مردمان را از خود برانید و برای ایرانیان سمبل تجاوز شوید؟

بردار انتظامی من، کمی‌ درنگ کن و به گذشته بنگر، آیا در مرام شما تجاوز به هم میهن حتا اگر عقیده اش با شما متفاوت باشد، جایز است؟


1 comment: